حسرت پرواز

عاشق یعنی دچار و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی بیکران دریا باشد...

حسرت پرواز

عاشق یعنی دچار و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی بیکران دریا باشد...

یک سال بدون عشق...

به نام خدا خالق انسان . به نام انسان خالق غم ها . به نام غم ها به وجود اورنده ی اشک ها . به نام اشک تسکین دهنده ی قلب ها . به نام قلب ها ایجاد گر عشق و به نام عشق زیباترین خطای انسان... 

 

سلام دوستای خوبم.امیدوارم هنوزمنو یادتون باشه.تو این مدت هر کاری میکردم نمی تونستم چیزی بنویسم.نمیتونستم فکرمو متمرکز کنم.به هرحال امیدوارم کوتاهی منو ببخشید.

این مدت خیلی چیزا خوب بوده اما چند وقتیه که دلم حسابی گرفته.گاهی بغض میکنم ولی نمیدونم واسه ی چی فقط انگار یه دنیا حرف تو دلمه که نمیتونم بگم و اذیتم میکنه.دوباره دنیا جلو چشام زشتیاشو به نمایش میذاره...گاهی احساس میکنم حتی خدا هم دیگه نمیخواد حرفامو بشنوه...اونم فکر میکنه تنهایی برام بهتره!

یه مدته که کلاسا دوباره شروع شده و ترم آخر رو هم دارم میگذرونم اما فضای دانشگاه بدجوری عذابم میده.تا پامو میذارم تو دانشگاه همه ی تصاویر این چند سال جلوی چشمام رژه میرن.چند وقت دیگه دانشگاه با همه ی خاطراتش تموم میشه.با خودم فکر میکنم این چند سال چه چیزایی بهم اضافه شد.خوب بود یا بد.قشنگ بود یا زشت...همه ی خاطراتش جلوی چشمامه.خاطره ی روزای اول و شیطنتای بچه گانه و شوخیا وخنده ها تو جمع دوستا.خاطره ی روزای سخت امتحان.خاطره ی نگاهای شیرین و تلخ بعضی از همکلاسیا.بعضیاشون انگار ازت طلبکار بودن و بعضیاشون انگار که سالهاست میشناسنت و یه دنیا حرف باهات دارن.روزای عاشقی کردن و خنده ها و گریه هاش که زورغم وغصه های بی انتهاش به شادی وعشق کردناش میچربید...اما حالا...

حالا درست یک سال از پایان اون همه عشق میگذره.درست یک سال پیش همه چیز تموم شد.بین من و دلم،من و عشقم،من و رویاهای کودکانم،من و صداقت و پاکی بچه گانم،من و نگاه زیبا به دنیا و آدماش،من ومحبت،من و اعتماد به چشما ونگاهای زیبا،من و...من،خود من هم همون روز تموم شدم.درست یادمه یک سال پیش دقیقا در چنین تاریخی تموم شد،من موندم و یه دنیا خاطره و دلتنگی و اشکایی که تمومی نداشت...چندماه طول کشید تا همه چیز برای قلب منم تموم شد؟دیگه منتظرش نبودم،دیگه به کسی اعتماد نمیکردم،جای اون همه عشق یه نفرت عجیب تو دلم نشست،ازعشق،از معشوقم،ازهمه چیزمتنفر شدم...با دلم چی کرد؟عشقو گرفت نفرت گذاشت جاش...پای غرورم واستادم و با خودم عهد بستم که هرگز نمیبخشمش...اما عهدمو شکستم...آره شاید بخشیدم اما فراموش چی؟میشه این همه اشک و غم و حرفای تلخ و مسمومو فراموش کرد؟ 

اما حالا یه جورایی ازش ممنونم چون تازه بعد از این معنی زندگیو فهمیدم.تازه به آرامش رسیدم.با اینکه تصور میکردم با عشق و قرارگرفتن کنار کسیکه دوسش داری به آرامش میرسی اما واقعا این اتفاق برام نیفتاد.تاره وقتی تموم شد زندگی و آرامش شروع شد.حالا ممکنه گاهی دلتنگ اون روزا و خوب و بدش بشم اما بازخیلی زود آروم میشم.حالا کلی تجربه دارم در ازای همه ی اون روزا که میدونم چطور همراه عشق به پای کسی که برای همیشه قلبم برای اون میشه بریزم 

به هرحال همه ی اینا گذشت و من از همش گذشتم اما خیلی دلم میخواد بدونم واقعا به چیزی که میخواست رسید؟واقعا جای عشقی که بهش داشتم رو عشق بزرگتر و زیباتری گرفت؟خیلی باهاش حرف دارم اما نه اینجا میتونم بگم نه فرصتی که برای خودش بگم هست اما مهم اینه که من همیشه پای حرفم موندم و پیش دلم شرمنده نیستم  

خصوصی با تو...

دوست داشتم...عاشقونه دوست داشتم...بی بهونه...پاک و کودکانه...علاقه ای که همیشه با تردید و نگرانی بهش نگاه کردی.مطمئن بودی که حقیقت نداره.اما برای من واقعی ترین اتفاق زندگیم بود.اونقدر واقعی که همه جوره پاش مونده بودم.تو نفهمیدی...حرفامو،عشقمو،با دلم بد کردی،خرابش کردی،اما دوست داشت،از حرفش برنمیگشت،حتی وقتی فهمید بزرگترین اشتباه زندگیشو کرده بازم ازعشقت دست نمیکشید...حتی شاید هنوز...حالا تو بگو...عشقو تو قلبم کشتی چی شد؟چی برامون بهتر شد؟رویاهامو ویرون کردی چی به جاش سبز شد؟دنیا بد شد...خیلی بد...

 

مهم نیست...به قول تو اینم میگذره...به قول خودم مهم اینه که چطور میگذره...یه سال که گذشت بقیشم میگذره فقط امروز رو بهونه قرار دادم تا شاید کمی آروم شم...

الان نمیدونم چه احساسی دارم اما نفرتو برای همیشه از دلم دلیت کردم.بگذریم...یک سالگی بی عشقیمون رو بهت تبریک میگم...امیدوارم عشقی رو که میخوای تجربه کنی...

به تو تبریک میگم که به تو باختمو

زیر پا له کردم دل خودساختمو

به تو تبریک میگم که دلم پیش تو بود

که تموم زندگیم توی آتیش تو بود

مگه چی خواستم ازت به جر عاشق بودن

که چشام برای تو آینه ی دق بودن

به تو تبریک میگم که بیخودی

توی زرق وبرق دنیا گم شدی

به تو تبریک میگم گم شدنو

گل گلخونه ی مردم شدنو

دلی غمگینتر از دل من هم مگه هست

تو نشون من بده دل غمگین اگه هست

تو صدای قلبمو نشنیدی ای وای

مُردم از چشمای تو دیگه از من چی میخوای

به تو تبریک میگم به تسلای دلم

که دل سنگیتو بذاری جای دلم

این منم از دنیا مونده و وامونده

این منم که هرچی داشت پای تو سوزونده

  

۸۶/۷/۲۶ آخردنیا بود 

و حالا... 

۸۷/۷/۲۶...  

بازم میام...دوستون دارم

شاد باشید

نظرات 17 + ارسال نظر
بهارین یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:46 ب.ظ http://baharin.blogsky.com

سلام
خوشحالم برگشتی دوست گلم...
دلم برات تنگ شده بود...
تبریک به خاطر فارغ التحصیل شدنت...تبریک به خاطر اینکه کلی تجربه کسب کردی و تبریک به خاطر همه چیزای خوبی که تو این مدت به دست اوردی...
موفق باشی...

علی دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:33 ب.ظ http://bani.blogsky.com

سلام رئوفه جان
سلام سلام
چه عجب!!!!!!!! (‌شاخ در بیارم حق دارم)
خوبی؟؟؟
چه خبرها؟؟؟
خوش میگذره؟؟؟؟؟؟

من خوبم
میگذره
شکر
:)))

زندگی درهمه
:)))
کاریش نمیشه کرد
باید صفحه های خوب مجله زندگی رو خواند و صفحه های بدش رو فراموش کرد
و برای فراموش کردن باید آن مسئله برای خودمون حل بشه
برای حل شدنش باید برامون تموم بشه


مواظب خودت باش
برات دعا می کنم رئوفه جان
لبخند یادت نره ها

.....
..

..



سلامت باشی و شاد

دانلود بوت های جدید یاهو 8 و 9 جمعه 3 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 02:16 ق.ظ http://www.booter-rasht.blogsky.com

Salam dost aziz sharmandeh ke kheli dir be he tsar zadam saram kami shologh bodesh baz be man sar bezan
Behshad
bye
eshghe dostaye ghadimiiiiiiiii

محمد شنبه 4 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:59 ق.ظ http://delle.blogsky.com

سلام محمدم همون رفیق قدیمی که کلی دلش برا بچه ها تنگ شده یه اپ کوچولو کرده که دوست داره همه رو برا دیدنش دعوت کنه و میزبان همه باشه ببینم شما کلبه محقر مارو مزین می کنی ؟
به امید دیدار

مجید ( یادداشتهای یک وبلاگر ) یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:43 ق.ظ http://www.majid-85.persianblog.ir

سلام حسرت پرواز عزیز///////////خوشحال شدم که بالاخره وبلاگتو به روز کردی////////////////همچنین امیدوارم به زودی به روی زندگی لبخند بزنی//////////و میدونم که خواهی زد///////////هرکسی در زندگیش از این جور حوادث و مزه ی تلخشو داشته و این یه چیز طبیعیه//////////////////امیدوارم این بحرانو زوده زود رد کنی//////////////////من هم به روزم//////////بیا اون ورا/////////////////

حامد دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 10:33 ب.ظ http://www.hamed259.persianblog.ir

رئوفه
ابجی جون
واسم دعا کن ابجی
منتظر خبر مهمی ام
دعا کن اخر من و عشقم نباشه

حامد چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:15 ق.ظ http://www.hamed259.persianblog.ir

به تو تبریک میگم که به تو باختمو

زیر پا له کردم دل خودساختمو

به تو تبریک میگم که دلم پیش تو بود

که تموم زندگیم توی آتیش تو بود

مگه چی خواستم ازت به جر عاشق بودن

که چشام برای تو آینه ی دق بودن

به تو تبریک میگم که بیخودی

توی زرق وبرق دنیا گم شدی

به تو تبریک میگم گم شدنو

گل گلخونه ی مردم شدنو

دلی غمگینتر از دل من هم مگه هست

تو نشون من بده دل غمگین اگه هست

تو صدای قلبمو نشنیدی ای وای

مُردم از چشمای تو دیگه از من چی میخوای

به تو تبریک میگم به تسلای دلم

که دل سنگیتو بذاری جای دلم

این منم از دنیا مونده و وامونده

این منم که هرچی داشت پای تو سوزونده
به تو تبریک میگم که بیخودی

توی زرق وبرق دنیا گم شدی

به تو تبریک میگم گم شدنو

گل گلخونه ی مردم شدنو

حامد چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:16 ق.ظ

ابجی تو رو خدا
نذار ۳/۱۰/۱۳۸۷ واسه من اخر دنیا بشه
خواهریتو نشون بده

علی چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:06 ب.ظ

سلام سلام
حال و احوال؟؟؟
خوبی رئوفه جان؟؟؟
خوش میگذره؟؟؟


ممنون که آمدی
:)))
و تشکر به خاطر لطفت

چه خبرها؟؟؟
درس و دانشگاه؟؟؟
ان شاءا.. همیشه موفقی
:)))

گاه آرزو می کنم
ای کاش
زورقی باشم برای تو
تا بدان جا برمت که می خواهی
زورقی توانا به تحمل باری که بر روش داری
زورقی که هرگز واژگون نشود
هرچند دریای درونت ناآرام باشد

مواظب خودت باش رئوفه جان
لبخند<<<
یادت نمیره هاااا

سلامت باشی وشاد

حامد یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:59 ب.ظ http://www.hamed259.persianblog.ir

سلام رئوفه جان
شعر جدیدم حال و هوای جدیدی داره
عاشقانه نیست
بیا بخونش
خوشت میآد

سوگند شنبه 16 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 09:48 ق.ظ http://nabze-kavir.blogfa.com

خانومی سلام...
خوبی؟ حسابی دلم برات تنگ شده بود. یه وقت خدایی نکرده به من سر نزنیاااااا!!!
آپم بدو بدو زنبیلو بردارو بیار...!
منتظرما...

حامد دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:15 ق.ظ http://www.hamed259.persianblog.ir

با 1 ترکیب بند
1 دو بیتی
و 3 غزل بروزم
اگه قابل می دونی بیا

یا که بفهمی واسم آخر دنیا شده

مرتضی پنج‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:22 ب.ظ http://mani83.blogsky.com

سلام رئوفه خانوم
خیلی خسته ای
ای کاش عاشق نمی شدی
اگه عاشق نبودی آلان خیلی راحت و آسوده زندگی می کردی
اما حالا که برات سخت شده ... حتما تحمل این سختی رو داری ...
اما امیدوار باش یه نفری توی این دنیا پیدا می شه که عاشقت می شه
بقدری بهت محبت می کنه ... که خودت خسته می شی از محبت دیدن
امیدوارم همه چی رو فراموش کنی
این روزهای تنگ و تاریک
خیلی زود از زندگی تو بیرون بره
مراقب خودت باش گلم
در پناه خدا

علی پنج‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:00 ب.ظ


سلام رئوفه جان
:)))
سلام
:)))
همه چیز و دیگر هیچ
سلام
:)))


....

لادن فروهر(صحرایی) جمعه 27 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:02 ق.ظ http://www.ladansahraei.blogsky.com

با سلام و خسته نباشید ببخشید مزاحمتان شدم من برای مژده خانم وبلاگ به نام خدا هست نگرانشم شما ازش خبرندارید؟لطف کنید خبرم کنید خیلی ممنون میشوم و سلام مرا بهش برسون بهش بگویید لادن خیلی نگرانته داره برات گریه میکنه.ممنونم و وبلاگ زیبایی دارید و برایتان آرزوی موفقیتی میکنم به امیددیدار

عاشق جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:14 ب.ظ http://www.hamed259.persianblog.ir

نمی خوای برگردی؟

عاشق پنج‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 11:47 ق.ظ http://www.hamed259.persianblog.ir

سلام رئوفه جان.
برای آخرین بار وبلاگم به روز شد و تا هفته ی آینده از سرور پرشین بلاگ حذف می شه.
اگه دوست داری برای خداحافظی بیا.
دیگه زحمتت نمی دم.
تو نوشته بودی می آی و آپ می کنی برای آخرین بار
اما من برای آخرین بار به روز کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد