عاشقم با تو یا بی تو...!

نمی دونم چی میخوام بنویسم اما برای یه بارم که شده می خوام حرفای دلمو بنویسم....

من نه فرشته ام ونه از جنس آسمون ،

و نه به قول اون نویسنده معروف یک کلوخ تیپا خورده

، من فقط یه آدمم ، ( ساده دل تنهای کوچولو...نامی نداشت.نامش تنها انسان

 بود و تنها دارائی اش تنهائی...!! )

یه آدم که گاهی زیادی مهربونه گاهی زیادی حساسه

و گاهی هم زیادی مغرور ،

و شاید گاهی هم به خاطر از دست ندادن عشقش و از شدت دوست داشتن اون

 بد بین...

آدمی که دوست داره همه رو دوست داشته باشه و با همه زلال باشه ! !

اما افسوس که آدمای دیگه گاهی این چیزا رو حس نمی کنن!!!

و یا نمی خوان حس کنن

وقتی بهشون می گی دوست دارم وقتی که تمام زندگیت شدن تازه یادشون

 میفته که باید برن

و تورو با تمام خاطراتت و درست زمانی که بهشون احتیاج داری تنها میزارن

و اون میره...به همین سادگی...!

به چه جرمی هنوز نمیدونم شاید به خاطر اینکه همه چیزتو به پاش ریختی

شاید به خاطر اینکه با همون سادگی بچگی بهش میگفتی دوست دارم 

۱۰۰۰ تا...!

میدونید انتظار خیلی سخته...بیشتر ار اون چیزی که فکرش رو بکنی...

تا حالا چشم به راه موندید؟ انتظار کشیدید ؟ مدت ها بشینی و انتظار بکشی..

 ولی آخرش.......

******

کاش خدای اون بالاها آدمایی رو سر راه هم قرار بده که حرف همو بفهمن ،

عشقشون یه طرفه نباشه..!

به یه چیز بخندن ، به یه چیز اشک بریزن ،

و فهم و ادب و ایمان چاشنی صداقت کلامشون باشه

به همون خدای آسمونا اینا شعار نیست لااقل برای من نیست

ایناحرفاییه که از عمق وجود م بلند میشه و دوست دارم بخونیشون تا شاید

 باورت بشه که برای تو از همه چیزم گذشتم..

*********

من شکستم ،آری ! تو شکستم دادی

من غریبم !آری، تو غریبم کردی

تو مرا همچون شمع از سر جور و جفا سوزاندی

تو مرا بر در و دیوار بدی کوباندی

تو مرا از بودن  تو  مرا از من  و از ما و تو از پنجره ها ترساندی

تو مرا از فردا تو مرا از دریا ترساندی

من اسیرم !آری تو اسیرم کردی

بی خبر از باران تو کویرم کردی

من شکستم آری !تو شکستم دادی...

 

ولی من هنوز هم عاشقم...